آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

عشق تنها

عشق یعنی کوچیک کردن یک دنیا به اندازه ی یک نفر ، یا بزرگ کردن یک نفر به اندازه ی یک دنیا

دل نوشته

چه قدر غم انگیز

چه قدر دل گیرم

شاید امروز  ...

شاید فردا  ...

امّا بدان دوستت دارم

از ته قلبم

یاد گرفتم که ...

قلبم را عصب کشی کرده ام ...

دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد

و نه از گرمی آغوشی می تپد

زنده نبودن

آیا در این دنیا کسی هست بفهمد در این لحظه چه می کشم ؟ چه حالی دارم ؟

چقدر زنده نبودن خوب است ، خوب ، خوب ...

برای تو می نویسم ...

برای تو می نویسم ... 

برای تو می خوانم ....

هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو

دلی را به دریا زدم

که از آب

واهمه داشت

چـه سـاده

بـه اعـتبار دسـتـانـت

زمیـن خوردم !!!

دلت را بتکان ...

هوای دلم ابریست ...

دلت را بتکان ... و خواهی دید ... چه کسی می ماند ...

دلـت را بتـکان ...

غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین

بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت ، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...

دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ

و همه حسرت ها و آرزوهایت ...

باز هم محکم تر از قبل بتکان

تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!

حالا آرام تر ، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین ، چه تفاوت می کند؟

خاطره ، خاطره است

باید باشد ، باید بماند ...

کافی ست؟

نه ، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد ... دلت سبک شد؟

حالا این دل جای " او"ست

دعوتش کن

این دل مال " او"ست ...

همه چیز ریخت از دلت ، همه چیز افتاد و حالا

و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک " او"...

خـانه تـکانی دلـت مبـارک

  

اگر

اگر بر میگشتی جانم را فدایت می کردم

اگر بر میگشتی تار و پود زندگیم را خاک پایت می کردم

اگر کنارم بودی مجنونت می شدم

اگر تو را داشتم فرهادت می شدم تمام دنیا را برایت تندیس می کردم

اگر بر میگشتی بیشتر از این دیوانه ات می شدم

اگر بودی پیش مرگت می شدم

دوستت دارم

اگر بودی غمگین نبودم

اگر بودی کنارم این قدر غصه نبودنت را نمی خوردم

اگر بودی چشمانم گریان نبود

اگر بودی ................ نمیمردم

بــــرگــــرد ... 

 

 

 

از همتون معذرت میخام و منو ببخشین .

مخصوصا از رفقای خوبم عذر میخام ، امیدوارم تو این مدت از دستم ناراحت نشده باشن !

خداحافظ

دل نوشته

هر دفعه که میبینمش ...

انگار که دارن دلمو تیکه تیکه می کنن ،،،

خیلی دل نازکم حتی نمی خام دشمنم از دستم ناراحت بشه

بگذریم ...

نمیخام ببینمش ولی نمیشه

یاده گذشتم که میفتم از خودم متنفر میشم !!!

بابا ما از اولم شانس نداشتیم از اولم نحس بودم

...

دیشب گریه کردم

نمی دونم چرا ؟؟؟

برای چی ؟ برای کی ؟

فقط می دونم که این رسمش نیست !

همیشه بی کسی ، ناراحتی ، غم و غصه ... 

دیشب داشتم دفترچه تلفن گوشیمو نگاه می کردم ...

تا یکی رو پیدا کنم تا باهاش درد و دل کنم

اما ...

کسی نبود ، کسی رو پیدا نکردم

کاش

کاش پرنده ای بودم هر چند کوچک

اما دارای دو بال

فقط برای یک بار هم که شده پر می کشیدم

پر میکشیدم و صعود می کردم

دور می شدم از این زمین

به ابر غم می رسیدم

اشک می ریختم با سنگ صبورم

آری اشک ریختن را دوست دارم

اشک در فراغ ...

دیگر طاقت این زندگی را ندارم

باید رفت به جایی دور

باید گذاشت و رفت