آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

ورزش درمانی بیماری های قلب و مفاصل

ورزش درمانی بیماری های قلب و مفاصل

ورزش درمانی


همانطور که می دانید ورزش بیماری های زیادی را درمان می کند. دو مورد از مهم ترین آنها، بیماری های مفاصل و استخوان و بیماری های قلب و عروق است.


بیماری های مفاصل و استخوان

یک مفصل، محل تقاطع دو استخوان است. استخوان ها در محل مفصل یک روکش غضروفی دارند. گاهی هم یک روکش اسفنج مانند دارند که از صدمه به استخوان جلوگیری می کند. باید ماهیچه ها (که مفصل را می پوشانند) قوی باشند تا دو استخوان همیشه در کنار هم باشند و دررفتگی رخ ندهد.

اگر ماهیچه ضعیف باشد، زود خسته می شویم و مفاصل هم دچار سائیدگی بیشتر می شوند. این عارضه، همان آرتروز است. آرتروز، درمانی بهتر از ورزش ندارد. فردی که ورزش نمی کند، خون کمتری به غضروف هایش می رسد، غضروف هایش تحلیل می روند و در نتیجه باعث کم تحرکی مفاصل می گردند. در این صورت زاویه انحنای مفاصل کمتر می شود و به اصطلاح مفاصل خشک می گردند.

ادامه مطلب ...

تای چی چوان یا تای جی چوان (Tai Chi Chuan / Tai ji Quan) (تلفظ چینی آن "تای جی چوان" می باشد) نوعی هنر رزمی چینی است که برای بهبود سلامتی، افزایش طول عمر و آرامش روحی انجام می‌شود.

این ورزش در رده ورزشهای رزمی ملایم قرار دارد و باعث می‌شود تا عضلات بدن با انجام تمرینات نرم و ساده، انعطاف‌پذیر و قوی شوند. درست برعکس ورزشهای رزمی سخت که با فشار و شدت تمرین عضلات را تقویت می‌کنند.

ادامه مطلب ...

تایچی

تای‌چی چیست؟

تای‌چی یک تکیک قدیمی چینی است که ذهن، بدن و روح را با یکدیگر هماهنگ می‌کند.  در تای‌چی، افراد یک سری حرکات پیوسته را که "forms" نامیده می‌شوند، به همراه مراقبه و تنفس عمیق انجام می‌دهند. با وجود اینکه تای‌چی به عنوان یک ورزش رزمی شناخته می‌شود، امروزه بیشتر بخاطر فواید درمانی از آن استفاده می‌گردد، از جمله کاهش استرس، افزایش تعادل، انعطاف‌پذیری و حتی تخفیف دردهای مفاصل.

ادامه مطلب ...

آموزش روابط جنسی

آموزش مسائل جنسی و زناشویی

.:: آموزش مسائل جنسی و زناشویی

.:: مقاله ای به قلم محمد جانبلاغی.

توجه فرماید: این مقاله به دلیل متناسب نبودن برای سنین زیر 19 سال ارسال نخواهد شد.

دریافت مقاله آموزشی جانبلاغی

سپاسگذاری

از کسانیکه از من مـــــــــــتنفرند سپاسگزارم ، آنها مرا قویتر میکنند
---
از کسانیکه مرا دوســـــــــــــــــــــت دارند ممنونم ، آنان قلب مرا بزرگتر میکنند

دردودل من با شما

دردودل من با شما  

5 دقیقه بیشتر طول نمیکشه

 سلام ،

محمد جانبلاغی هستم حرفهایی که تو این پست میذارم کمی متفاوته خودمونی مینویسم چون خدومونی بودن رو دوست دارم راحت و باز میرم جلو چون راحت بودن رو دوست دارم و دوست داشتم و دارم که اگر مطلب جدید به دستم میرسه که بتونه راهگشای توی کاربر باشه برای انتخاب بهتر برای  زندگی بهتر برات بنویسم و تو سایت بذارم  هدفم از ایجاد وبلاگ و وب سایتهای تنظیم خانواده و عاشقی برای تو همین بود نه دنبال جذب بازدید کننده بودم و نه شهرت  و  تا حالا هم تو هیچ سایتی تبلیغ نکردم   هر کی اومده از تو گوگل و بقیه سایتها اومده و یا معرفی دوستانش. من اون چیزی رو که میدونم در اختیار تو میذارم  تا بهتر انتخاب کنی  و اگر تو هم دوست گلم دوست دارید دانسته های خود را با من تقسیم کنید لطفا به این آدرس مراجعه فرمایید.

بیشترین مشاوره ای که با من شده است بیشترش در مورد عشق و ازدواج بوده است.به همین دلیل لازم دونستم که حرف های دلم را در مورد عشق و ازدواج به شما بگوییم. 

ازدواج یک اتفاقه و اتفاق خبر نمیکنه  تو زندگی ما ادما این انتخابهامونه که مسیرمون رو  تغییر میده  یه انتخاب  حتی اگر کوچیک باشه میتونه کل زندگی ما رو تغییر بده و مسیرش رو  عوض کنه  اکثر ماها در انتخابهای احساسیمون ( انتخاب همسر)دچار تردید میشیم  مشکل اینجاست که هر چقدرم ادعای  منطقی بودن میکنیم باز وقتی یک جریان تمام میشه میبینیم که احساسی فکر کرده بودیم  ما ها بلد نیستیم و یاد نگرفتیم با اطمینان انتخاب کنیم و همیشه مردد هستیم  . معمولا زود وابسته میشیم  زود بهم میگیم همو دوست داریم وزود فکر میکنیم عاشق شدیم و زود  احساسات جلوی دیدگان ما رو میگیره و زود همه چیز تمام میشه و خیلی دیر اتفاق می افته که دوست داشتنهایی که زود بوجود اومده به ازدواج ختم بشه  مسئله سادست چون ما دوست داشتنم نمیدونیم چیه   

اگر فیلم عاشقانه میبینی و خودت رو جای اون هنرپیشه قرار میدی بدون که نیاز به عاشق شدن داری یا قبلا یکی رو میخواستی که بهش نرسیدی وقتی به عشقت نمیرسی تکلیفت رو باهاش روشن کن و تو خودت مشکل رو حل کن . همه یه بار راست راستکی عاشق میشن اما چندین بار الکی الکی وابستگی رو با عشق قاطی می کنند .و فکر میکنند عاشق شدن . 

وقتی احساسات میاد وسط دوست داریم اگر پیش مشاور میریم حرف خودمون رو به کرسی بشینونیم  و مشاور هر حرفی بزنه ما فقط گوش میدیم چون نمیخواهیم با حقیقت روبرو بشیم چون حقیقت دور تر از اون چیزی که ما میخواهیم و فکر میکنیم بعدشم میگیم این مشاوره هیچی حالیش نیست (چون حرفایی که ما دوست داشتیم رو نزده ) این رفتار رو مشاورا بهش میگن مشاور بازی  وقتی یه دختر میاد ادعا میکنه یکی رو دوست داره  ازش میپرسی چرا طرفت رو دوست داری  میگه نمیدونم فقط میدونم هر کاری کنه دوستش دارم اگر هم بخواد دلیل بیاره دلایلی میاره که اصلا برای ازدواج دلایل محکمی نیست و شبیه  خاله بازیه بچه هاست از یه پسر میپرسی چرا دوسش داری  میگه صادقه خیلی دختر صادقیه می پرسم از کجا فهمیدی میگه خودش میگه با کسی نیست دیگه  خودش میگه  . میگه خیلی نازه  . ناز بودن ملاک  ازدواجه ؟  نه جونم یه احساسی ته دلت شکل گرفته که اون احساسه داره مغزتو شستشو میده و چرا دیگران میگن این طرف به دردت نمیخوره  ؟ چون  اونا اون احساسه رو که تو داری  ندارن پس از روی منطق بهت میگن  

میگه درکم میکنه  مشکلاتی که زیر یه سقف پیش میاد با دوران مجردی  فرق داره درک دوران مجردی با دوران تاهل دنیا دنیا تفاوت داره  . همه ما فکر میکنیم با باقیه همجنسامون فرق داریم  من با باقیه پسرا فرق دارم  منم با باقیه دخترا فرق دارم اما وقتی رابطه به هم میخوره من تو پسرا از همه بدتر میشم و اون دختر تو دخترا از همه بدتر  ما ها یاد نگرفتیم حتی  مثل دو تا ادم حسابی از هم جدا شیم  اکثر مواقع با دعوا و خیلی کارای ... این همونی بود که میگفت دوستم داره      

   وقتی اغاز رو ندونیم چطوری به پایان فکر کنیم  وقتی ندونیم کیو باید انتخاب کنیم چطور اهداف خودمون رو با اونطرف بالا و پایین میکنیم  .

دختره بعد از 6 ماه دوستی دلباخته شده خیلی راحت خودش رو در اختیار پسره قرار میده میگه خب دوسش داره  اخه پسره بهش گفته اگه منو دوست داری باید باهام فلان رابطه رو داشته باشی اخه من پسرم بهم فشار میاد  دختر نمیدونه که خب تو دوست داشتن بعضی وقتها باید  خیلی فشارهارو تحمل کرد و قتی یه پسر یا یه مرد نتونه نفس خودشو کنترل کنه فردا چطوری میخواد  فشاراهای زندگی رو تحمل کنه ؟ وقتی میبینم یه دختر یا یه پسر به طرفشون وابسته شدن و کور کورانه و کاملا احساسی میرن جلو بدجوری میریزم بهم با یکسری دلایل قصد دارن خودشونو توجیح کنند  .  

امروز با مشاورهای طرف قرار داد سایت تنظیم خانواده (www.tanzimekhanevadeh.ir)  جلسه داشتم برای برگذاری همایش وقتی مشاورا از مراجعه کننده های دختر و پسرشون میگن بعضی ها می خندند و بعضی ها هم گریه میکنند زمانی که با وبلاگ کار خودم رو شروع کردم خیلی چیزارو میدونستم اما بیشتر از اون خیلیهای دیگه رو نمیدونستم اما فهمیدم  دونستن همه وقتها هم خوب نیست . چون روی انتخابهای خودم تاثیر گذار بود . بیشتر فهمیدم  .

 

 بزرگترین عیب ما اینه که بلد نیستیم کسی رو درست دوست داشته باشیم .  اگر ما خودمون رو دوست نداشته باشیم نمیتونیم دیگری رو دوست داشته باشیم  وقتی میخوای یکی رو برای ازدواج انتخاب کنی سه اصل رو در نظر داشته باش   

ا صل  اول ببین اون میتونه خوشبختت کنه بعد برو جلو  90 درصد این مرحله منطقیه   

اصل دوم ببین تو میتونی خوشبختش کنی یا نه که اینم 90 درصدش منطقیه  

اصل سوم بررسی شرایط پیرامون شاید اون بتونه تو رو خوشبخت کنه و تو هم بتونی اونو خوشبخت کنی اما اینوسط برخی شرایط هست که مانع این میشه که شما دوتا همدیگرو خوشبخت کنید پس شرایط همدیگرو از نظرات مختلف انالیز کنید  بعد از این سه اصل بعد احساسی مسئله رو دریابید  مسلما اگر با منطق انتخاب کنید و با عشق زندگی کنید بهتره تا اینکه احساسی انتخاب کنی و اصلا زندگی نکنی و یه عمر همدیگه رو تحمل کنید .   اگرم میخواهی با کسی مشورت کنی یا برو پیش کسی مشورت کن که هم تو رو بشناسه هم طرفات رو یا اینکه نه تو رو بشناسه و نه طرفت رو اینها همش تو حرف سادس در عمل قدرت میخواد چون انسان همیشه درگیره احساساتشه و اگر پای جنس مخالف وسط باشه خیلی مسائل هست که اتش این احساسات رو داغتر میکنه . 

این مطالب رو بعنوان یک مقاله در نظر نگیرید برای ارتباط بیشتر با توی کاربر فقط خواستم دردو دل کرده باشم تا تو هم راحتر بتونی با من مدیر این وبلاگ و مجموعه وب سایتهای راه سبز زندگی و عاشقی برای تو دردو دل کنی اگر دوست داشتی تو نظرات این پست نظرتو بهم  بگو اگر کمکی ازم بر بیاد بدون که دریغ نمیکنم اگر غلط املایی زیاد داشته این مطلب یا مقالاتی که از خودمه باید ببخشید خیلی ها بهم تذکر دادن  خیلی ها اومدن به من حرفای رکیک زدن تو قسمت نظرات که اینقدر زشت بودن که نمی شد تایید کرد  خیلی ها تشکر کردن خیلی ها دعام کردن خیلی ها تذکرهای به جایی دادن خیلی ها انتقاد کردن کلا خیلی ها نظر دادن و من جاداره از همشون تشکر کنم .

خلاصه اگر کمکی از من بر بیاد در خدمتم

با تشکر از تو کاربر عزیز . ُ

دوستدار و برادر کوچک همه شما عزیزان محمد جانبلاغی

زندگی سرشار از عشق را برایتان آرزومندم.

بدزمانه ای شده... بد

با عرض سلام خدمت شما دوستان وکاربران عزیز

.چندی پیش که وبلاگ دوست عزیز ونویسنده همکارم فاطیما جون سر زدم.و همین طور داشتم مطالبشون را می خوندم یکی از مطالبش خیلی به نظرم جالب اومد وحیفم اومد که در این جاهم درج نکنم.

از اونجایی که من دختر خوبی ام اومدم به قولم عمل کنم

 یکی بود یکی نبود. اونی که بود من بودم و اونی که نبود تو بودی... راستشو بگو کجا بودی کلک؟ ببخشید داستان از این قرار است:


تقریباً 4سال پیش بود و بنده و دوستانمان (فاطی، زهرا و سایه) در دوران طلایی دانشجویی به سر می بردیم... ترم های آخر بودیم... یک روز در زایشگاه بودیم و دست به دعا که الهی و ربی... یک مریض کیسه آب پاره ای، درد زایمانی ای، دیلاتاسیون و افاسمان بالایی (یعنی دعانه رحمش باز شده باشه و نزدیک زایمان باشه) چیزی نصیب ما بفرما تا بتوانیم تجارب گرانبهای خویش را افزوده و مستفیض به اخذ زایمان گردیم (آخه بدبختی این بود که با اینکه ما دانشجوی مامایی بودیم، تا ترمای آخر بهمون زایمان نمیدادن... آن هم به دلیل تعدد دانشجوی پزشکی عمومی و تخصصی!... نامردااااااا)

 خلاصه در همین اثنا دیدیم که یه خانم و آقای میانسال یکیو آوردن با شیکم قلمبیده... مارو میگی شاد گشتیم و نیشمان تا بناگوش باز شد (اینطوری )که ای ول... نونمون تو روغنه... اونم چه روغنی... هووووووق

 

نوبت من بود معاینه کنم. با پرستیژ تمام مشغول معاینه مریض شدم... خب اوضاع خوبه... contraction (انقباضات زایمانی) داره، بذار ببینم... آهان پشت بچه اینجاست... اینم دست و پاهاشه... الهی چقدرم تکون میخوره و شیطونه... بذار قلبشو چک کنیم.... مشکل داره انگار...

 

در ادامه معاینه دستکش دست نمودیم و آمدیم مقابل مریض و با ملاطفت گفتیم عزیزم پاهاتو باز کن و نفس آروم بکش و خودتو شل کن... درد نداره... یهو مادره اومد جلو و با وقاحت تمام اعلام نمود که دخترم هنوز دختره!!! شوهر نداره که.... فلان فلان شده ها... دخترمو میخواین معاینه کنین که ... شه؟؟ خجالت نمی کشید؟

 

حالا ما این وسط موندیم اینطوری جااااااااااااان. دختر تشریف دارن ایشون؟ نکنه مریم مقدس دوم هستن و خبر نداریم ما!!!

 

بابا این درد زایمان داره... شیکمش که احیاناً فکر نمیکنی نفخ داره و ور اومده؟ ببین... اینم قلب بچه است... ترشحات خونی هم که داره!!!

اگر نذاری معاینه کنیم و وضعیتشو ببینیم ممکنه هم مادر بمیره هم بچه چون با توجه به ضربان قلبش به نظر میاد بچه در خطره

 

حالا هی ما میگیم این حامله است... هی اون میگه هنوز ازدواج نکرده!

نخیر قانع هم نمیشه.

باباهه هم موش شده بود چیزی نمیگفت... به دوستام گفتم تو نمیری این یه چیزیش هست اینقده موش شده و وقتی زنش میگه دخترم باکره است هیچی نمیگه

خلاصه رفتیم دکتر مکترارو خبر کردیم که بیاین به داد برسین الان خون این گریبان مارو میگیره

دکتر اومد و دستکش پوشید و گفت پاتوباز کن ببینم

 

مادره رو گفتیم بره بیرون. معاینه ش کرد... حالا ما هی میگیم این کجاش دختر بود؟؟؟

دستشو آورد بیرون.... بله.... نی نی جان لطف فرمود مارو مزین نمود به پی پی خودش ... یهو

جیغ دکتر در اومد..... مکونیوم (همون پی پی خودمون)... زود لباسشو بپوشین باید بره اتاق عمل... بچه ها تند...

حالا مادره همچنان دخترم چشه؟ چرا تهمت میزنین؟

 

بابا مدرک از این بالاتر....... تازه بعد از کلی قسم و آیه دوزاریش افتاد... حالا میگفت یعنی کار کیه... فلان فلان شده..........

 

باباهه رو داشته باشین همچنان اینطوری بود

خب مریض به سرعت رفت اتاق عمل و یه پسر چاق دنیا آورد...

مریض تو اتاق عمل بود که زنگ زدن پلیس 110. چه معنی داره کسی که مجرده بیاد زایمان؟ هان؟

 یعنی این وسط یه چیزی بودکه همه رو قلقلک میداد بدونن چیه... ولی کسی نمیتونست چیزی بگه

خلاصه منتظر قدوم مبارک دختره موندن و از اتاق عمل اومد بیرون و لب به دهان گشود و رسوایی ای به بار آمد که بیا و درستش کن...

درست فهمیدید بچه ها جان... این گندی بود که بابای بی غیرت دختر زده بود و برای تمام عمر این ننگو به جون خرید تا فقط برای چند دقیقه!!!! کیف دنیارو ببره و کوس رسوایی خودش و دخترشو همه جا پرکنه ....(جمله م درست بود حالا؟)

بله به ها... آقا پلیسه اومد و اون پدر دیوصفتو برد زندان تا آب خنک بخوره و دیگه هوس این کارا به سرش نزنه!!!!

پ ن: موندم این بچه بزرگ شد چی میخوان بگن بهش؟ بابات کیه؟ همون بابابزرگت؟

این بچه که از زنا بدست آمده و حرام زاده است، عاقبتش چی میشه؟

 

مادر اون بچه چی؟

 آخه احمق فلان فلان شده... یعنی اینقدر آدم بدون IQ که نمی فهمه حامله است و شکمش هی بادش بیشتر میشه؟ مادره رو بگو که مثل ماست بود نقشش تو اون خونه!!!!


کاش یه کمی زودتر می جنبیدند تا بتونن بچه رو سقط کنن!!!!

نمیدونم چی بگم.... آخر الزمانی شده واقعا!!!!

 خدایا عاقبت مارو ختم بخیر بنما...

به قول مامانم این چیزها خنده و مسخره کردن نداره....!

میگرن چیست؟

میگرن چیست؟

میگرن
شرح بیماری
میگرن (Migraine) بیماری است که با سردردهای مداوم و سخت مشخص میشود و غالبا با اشکالات زود گذری در جریان خون مغزی و استفراغ همراه است. این بیماری با یکنوعسردرد شدید و ناتوان کنندهمعمولا در یکطرفسر ، کهبه همراهآنعلایمدیگریمثلتهوع ، استفراغو مشکلاتبیناییهمراه است. حملهاینسردرد میتواند 72 - 2 ساعتطولبکشد. حملاتمیگرندر بعضیاز افراد ممکناستبطور هفتگیرخدهند، در حالیکهدر بعضیدیگر ممکناست حتییکبار نیز در سالرخندهند.

میگرن هر دو جنس را تحت تأثیر قرار میدهد، اما در زنان شایعتر است. میگرن همچنین ممکن است ارثی باشد. بیماری در حوالی سنین بلوغ شروع شده و در میانسالی از نظر شدت و دفعات تکرارش کاهش مییابد. حملات میگرن بیشتر صبحها شروع شده و علایم اولیه آن تار شدن دید یا ظهور نقاط رنگی در خطوط جلوی چشم است. حملات سردرد چند ساعتی به طول میانجامد و پس از خوابیدن بهبود مییابد.

ادامه مطلب ...

صرع چیست؟

صرع چیست؟


حملات تشنجی مکرر ، صرع نامیده میشود، صرع (Epilepsy) (به یونانی دچار حمله شدن) ، یک بیماری عصبی است که بوسیله حملات تکرار شونده ناشی از نارسایی حرکتی ، حسی یا روانی با یا بدون بیهوشی یا حرکات تشنجآور مشخص میشود. واژه صرع به یک گروه از نشانهها با علل فراوان باز میگردد تا اینکه به یک بیماری خاص اطلاق شود. در طی یک حمله صرع امواج مغزی، مختل و نامنظم میشوند. در نتیجه اختلال هوشیاری و گاه حرکات کنترل نشده رخ میدهد. یک تشنج واحد و منفرد علامت ابتلاء به صرع نیست.


صرع چیست؟
از زمان بوجود آمدن انسان بر روی کره زمین صرع نیز وجود داشته است. امروزه انواع گوناگونی از صرع شناخته شده است. صرع یک بیماری نیست بلکه فقط نشانهایست که میگوید قسمتی از مغز کار خود را همیشه بخوبی انجام نمیدهد. وقتی مغز بطور طبیعی کار کند یک سری امواج الکتریکی از خود ایجاد مینماید که این امواج مانند الکتریسته در مسیر اعصاب مغزی عبور میکند. « اپیلپسی » یا صرع حالتی است که یکسری از این تشنجها و طوفانهای الکتریکی در مغز بطور مرتب و با فاصله زمانی خودبخود ایجاد شده و خاموش شوند. که این جرقه الکتریکی و طوفان الکتریکی بسته به محل خود در مغز علائم و نوع تشنج و صرع را تعیین مینماید. یکبار تشنج هیچگاه صرع نیست بلکه دو تا سه بار تشنج میباید رخ دهد تا پزشک تشخیص صرع را مطرح نماید.

ادامه مطلب ...

این حس انتقامجویی در انسان چیست ؟

این حس انتقامجویی در انسان چیست ؟
آدم حسود وقتی خیر و نعمتی را در دیگران می‏بیند ، همه آرزویش این است‏ که از او سلب نعمت شود ، درباره خودش فکر نمی‏کند . انسان سالم ، " غبطه " دارد نه " حسد " . او همیشه درباره خودش فکر می‏کند که جلو بیفتد . اگر یک انسان همیشه در فکر این باشد که خودش جلو بیفتد ، سالم‏ است ، این ، دلیل بر عیب نیست ، اما اگر کسی همیشه در این اندیشه است‏ که دیگری عقب بیفتد بیمار است ، مریض است . حتی شما می‏بینید که گاهی آدمهای حسود به مرحله‏ای‏ می‏رسند که حاضرند به خودشان صد درجه صدمه بزنند ، بلکه به دیگری پنجاه‏ درجه صدمه وارد شود .
نمونه‏ای از بیماری حسد

داستان خیلی معروفی در کتب تاریخ نقل می‏کنند : در زمان یکی از خلفا ،مرد ثروتمندی غلامی خرید . از روز اولی که او را خرید ، مانند یک غلام با او رفتار نمی‏کرد ، بلکه مانند یک آقا با او رفتار می‏کرد . بهترین غذاها را به او می‏داد ، بهترین لباسها را برایش می‏خرید ، وسائل وسایش او را فراهم می‏کرد و درست مانند فرزند خود با او رفتار می‏کرد ، گوئی پرواری‏ برای خودش آورده است . غلام می‏دید که اربابش همیشه در فکر است ، همیشه‏ ناراحت است .



بالاخره ارباب حاضر شد او را آزاد کند و سرمایه زیادی هم‏ به او بدهد . یک شب درد دل خود را با غلام در میان گذاشت و گفت : من‏ حاضرم تو را آزاد کنم و این مقدار پول هم بدهم ، ولی می‏دانی برای چه‏ اینهمه خدمت به تو کردم ؟ فقط برای یک تقاضا ، اگر تو این تقاضا را انجام دهی هر چه که به تو دادم حلال و نوش جانت باشد ، و بیش از این هم‏ به تو می‏دهم ولی اگر این کار را انجام ندهی من از تو راضی نیستم .

غلام‏ گفت : هر چه تو بگوئی اطاعت می‏کنم ، تو ولی نعمت من هستی و به من‏ حیات دادی . گفت : نه ، باید قول قطعی بدهی ، می‏ترسم اگر پیشنهاد کنم ،قبول نکنی . گفت : هر چه می‏خواهی پیشنهاد کنی بگو ، تا من بگویم " بله‏
" . وقتی کاملا قول گرفت ، گفت : پیشنهاد من این است که در یک موقع و جای خاصی که من دستور می‏دهم ، سر مرا از بیخ ببری . گفت : آخر چنین چیزی نمی‏شود . گفت : خیر ، من از تو قول گرفتم و باید این کار را انجام دهی .

نیمه شب غلام را بیدار کرد ، کارد تیزی به او داد ، و با هم به پشت بام یکی از همسایه‏ها رفتند . در آنجا خوابید و کیسه پول را به‏ غلام داد و گفت : همینجا سر من را ببر و هر جا که دلت می‏خواهد برو . غلام‏ گفت : برای چه ؟ گفت : برای اینکه من این همسایه را نمی‏توانم ببینم .

مردن برای من از زندگی بهتر است . ما رقیب یکدیگر بودیم و او از من‏ پیش افتاده و همه چیزش از من بهتر است . من دارم در آتش حسد می‏سوزم ، می‏خواهم قتلی به پای او بیفتد و او را زندانی کنند . اگر چنین چیزی شود ، من راحت شده‏ام . راحتی من فقط برای این است که می‏دانم اگر اینجا کشته‏ شوم ، فردا می‏گویند جنازه‏اش در پشت بام رقیبش پیدا شده ، پس حتما رقیبش او را کشته است ، بعد رقیب مرا زندانی و سپس اعدام می‏کنند و مقصود من حاصل می‏شود !

غلام گفت : حال که تو چنین آدم احمقی هستی ، چرا من این کار را نکنم ؟ تو برای همان کشته شدن خوب هستی . سر او را برید ، کیسه پول را هم برداشت و رفت . خبر در همه جا پیچید . آن مرد همسایه را به زندان بردند ، ولی همه می‏گفتند اگر او قاتل باشد ، روی پشت بام خانه‏ خودش که این کار را نمی‏کند ، پس قضیه چیست ؟ معمائی شده بود . وجدان‏ غلام او را راحت نگذاشت ، پیش حکومت وقت رفت و حقیقت را اینطور گفت : من به تقاضای خودش او را کشتم . او آنچنان در حسد می‏سوخت که‏ مرگ را بر زندگی ترجیح می‏داد . وقتی مشخص شد قضیه از این قرار است ، هم غلام و هم مرد زندانی را آزاد کردند .می‏شود .