با عرض سلام، ادب و احترام خدمت شما خواننده گرامی.
من محمد جانبلاغی به حول و قوه الهی موفق به نوشتن مقاله ای جدید با اسم "آخرین راز های خوشبختی بشر" شدم.
شما با مطالع این مقاله یاد می گیرید:
1- که خدا کیست؟ چرا خدا را بپرستیم؟ هدف من از خدا پرستی چیست؟ و...
2- خوشبختی چیست؟آیا من خوشبخت هستم؟
3- زن و حمایت از آن ها! زن زخم کهنه تاریخ
4- بت های قلبت را بشکن، قلب شما هم اکنون بت خانه است!چرا؟
5- خواننده های جنسی، سواستفاده های جنسی
6- دعا کن دستور نده
7- کلمات رکیک! ایست تو بزرگ شدی! تو اشرف مخلوقاتی!
8- مجله های موفقیت و تاثیر آن بر زندگی- آیا مطالعه عامل خوشبختی است؟
9- در باره فال و جادوگری ، رمال ها و خرافات
10- اشتباهاتت را توجیه نکن لطفاً! لطفا احساس مسئولیت کنید
قیمت این مقاله : رایگان
لطفا جهت دریافت این مقاله به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
لطفا نظرات و پیشنهادات خود رباره مطالب ومقالات سایت را برای ما بفرستید.
متشکرم از شما
دوستدارتان محمد جانبلاغی
منبع: blogsky.comم.مکتب زندگی.www
ادامه مطلب ...
موفقیت واژه ای است که همه بلا استثنا به دنبال آن هستند و از هر لحاظ که در نظر بگیریم می توانیم موفقیت را معنا کنیم. موفقیت شغلی، موفقیت در زندگی، موفقیت تحصیلی، موفقیت در دوستی و … که همه اینها در یک کلمه جمع میگردند به نام “موفقیت و توفیق” .
برای رسیدن به موفقیت راههای بسیار زیادی را همه روزه از این و آن می شنویم اما بهتر است بهترینها را برای خود جدا کرده و همیشه آویزه ی گوشمان باشد و یا حتی خودمان مبدع راههای مختلف موفقیت باشیم. به هر حال ۸ پیشنهاد را تقدیم می کنم شاید برای شما مفید واقع شود :
۱ – اهداف مشخص و ناب را انتخاب کنیم
به این معنا که هدفی را که انتخاب می کنیم:
الف) تمامی جزئیاتش مشخص باشد ب)قابلیت جزء جزء شدن را داشته باشد ج) مناسب و درخور ما باشد د)در بازه زمانی مشخص شده انجام گیرد
۲ – نقشه ای جامع برای رسیدن به هدف داشته باشیم
باید برای رسیدن به هدف مورد نظر خود راههایی را در نظر گرفته و تمامی جزئیات را به قلم آوریم نه اینکه بی حساب و کتاب وارد حیطه شده و به دنبال هدف خود اینور و آنور رویم. بسیاری از مردم هدف بسیار خوبی را انتخاب می کنند اما نمی دانند چگونه باید به آن دست پیدا کنند. هدف شما مانند گنج است و نقشه، نقشه ی رسید به گنج. پله به پله و قدم به قدم تا رسیدن به هدف از پیش تعیین شده.
۳ – دقیقا برای هر قدم از نقشه وقتی را تعیین کنیم
مثلا هدف ما موفقیت در زمینه ورزش است. ابتدا اضافه وزن خود را باید اصلاح کنیم. خب من با خودم عهد می کنم که تا روز اول فروردین سال ۱۳۸۸ پنج کیلوگرم اضافه وزن خود را اصلاح کنم. سپس مرحله بعدی و همچنین در حین انجام مرحله اول باید همزمان به موارد دیگر نیز پرداخت.
ادامه مطلب ...در دهکده شیوانا رسم بود که یک روز خاص هفته همه فروشندگان دهکدههای اطراف در میدانی بزرگ جمع میشدند و اجناس خود را به قیمت مناسب عرضه میکردند. در این روز فروشندهها سعی میکردند اجناس باکیفیت و مرغوب خود را به قیمت پایین بفروشند و از این بابت ضمن اینکه سود خوبی به دست آورند رضایت مشتریهای محلی و غریبه را هم جلب کنند.
شاگردان مدرسه شیوانا نیز سبزیجات و محصولاتی را که در زمینهای مدرسه به عمل آورده بودند در این بازار عرضه میکردند.
روزی شیوانا سرزده به سراغ شاگردانش رفت. یکی از آنها را دید که میوههای درشت و رسیده را جلوی دید مشتری روی هم چیده است تا مشتری را به سمت خود جلب کند. اما وقتی مطمئن میشد که مشتری واقعا قصد خرید دارد در سبد مشتری از میوههای درهم و با کیفیت پایین میریزد و اگر مشتری اعتراض میکرد با خشونت میگفت میوهها درهم است و چارهای جز قبول نداری!؟
شیوانا شاگرد را صدا زد و به او گفت: "از امروز به بعد دیگر حق نداری میوههای مدرسه را بفروشی. برو و یکی دیگر را به جای خودت بفرست!"
شاگرد با ناراحتی گفت: "اما من که به سود مدرسه عمل کردم و موفق شدم میوههای نامرغوب را به قیمت خوب به مردم قالب کنم؟"
شیوانا گفت: "تو نه تنها حیثیت مدرسه را از بین بردی بلکه به اعتبار این بازار و بقیه فروشندهها هم آسیب رساندی. مردم دهکده و روستاهای اطراف برای این به بازار نمیآیند که تو گولشان بزنی و فریبشان بدهی. آنها اگر از همان ابتدا بدانند تو قصد فروختن اجناس نامرغوب را داری، اصلا به سمت تو نمیآیند. آنها برای خرید مقابل غرفه تو میایستند چون به سابقه و گذشته این بازار و انصاف بقیه فروشندگان اعتماد میکنند و تو را هم مانند آنها منصف و جوانمرد میدانند. متاسفانه تو از همین اعتماد و اطمینان آنها سوءاستفاده میکنی و این زشتترین کاری است که از یک انسان برمیآید.
یکی از شاگردان جوان مدرسه شیوانا معماری ورزیده بود. ساخت خوابگاه جدید مدرسه به او سپرده شد. معمار جوان صبحها با دقت کار میکرد و عصرها به دلیل خستگی و فشار کار نای کار کردن نداشت و بیرمق در گوشهای به استراحت میپرداخت. کار ساختمان خوابگاه هم به کندی پیش میرفت و زمستان و سرما به سرعت نزدیک میشد. روزی معمار جوان نزد شیوانا آمد و گفت: "مجبورم دقیق کار کنم و به همین خاطر باید روی هر قسمت کار حساسیت زیادی به خرج دهم و خودم شخصا در هر قسمت ناظر و فعال باشم. به همین دلیل زود خسته میشوم و نمیتوانم پیوسته کار کنم. اما در عین حال میبینم پیشرفت کار کند و آهسته است و میترسم خوابگاه دیر آماده شود و شاگردان زمستان را با سختی بگذرانند."
شیوانا لبخندی زد و گفت: "هر چه کار را دقیقتر و با وسواس بیشتری انجام دهی نتیجه آن ماندگارتر و مقاومتر است. به همین دلیل نباید دقت و حساسیت خود را فدای سرعت کنی اما اگر وسواس داری که در همه بخشها خودت شخصا حضور داشته باشی باید بدانی که با این وسواس پیشرفت کار مستقیما به میزان حضور خودت وابسته میشود. هر چه بیشتر استراحت کنی میزان توقف کار بیشتر میشود و هر چه حضورت سَرِ کار بیشتر شود پیشروی کار به همان میزان افزایش مییابد. یا به بقیه اعتماد کن و بخشی از کار را به آنها بسپار و خودت بیشتر نقش نظارتی را به عهده بگیر و یا این که به ناچار حضورت را سر کار بیشتر کن تا کار سرعت بگیرد. راه دیگری وجود ندارد."
دو نفر از شاگردان شیوانا خود را برای مسابقه تیراندازی آماده میکردند. یکی از آنها ناشنوا بود و سطح مهارتی متوسط داشت. دومی چشم و گوش سالمی داشت و از لحاظ مهارت نیز بسیار عالیتر بود اما در تمرینات، در حضور بقیه شاگردان، نمیتوانست مهارت واقعی خود را نشان دهد و بسیار ضعیف عمل میکرد.
شیوانا او را به حضور خواست و دلیل ضعف آشکارش را پرسید. شاگرد گفت: "این دوست ما که ناشنواست خیلی خوشبخت است. چون حرفهای نیشدار بقیه شاگردان را نمیشنود و بیتفاوت نسبت به چیزهایی که پشت سرش میگویند تمام هوش و حواسش را روی کشیدن درست کمان و پرتاب به موقع تیر متمرکز میکند و طبیعی است که با این شرایط وضع او باید هم از من خیلی بهتر باشد."
شیوانا گفت:" اگر مشکل تو حساس بودن به حرفها و نگاهها و نیش و کنایههای دیگران است، اینکه راهحل خیلی سادهای دارد! تو هم مثل این دوست تیراندازت نسبت به صداهایی که میشنوی ناشنوا و نسبت به چیزهایی که مقابل چشمانت آزارت میدهند نابینا شو!"
شاگرد باتعجب پرسید: "یعنی میگویید خودم را به طور عمدی کر و کور کنم؟"
چگونه میشود به موفقیت چنگول زد؟
قسمت نهم
یادآوری قسمتهای قبلی: انسانها از روزگاری که لباسشان برگ درخت بود و معمولا با لباسهایی که از مد میافتاد دلمه درست میکردند، میدانستند و میگفتند که وقت طلاست؛ طلا به این معنی که خیلی باارزش است وگرنه واضح و مبرهن و به شدت تابلو است که وقت برای انسانها با هیچ چیز حتی طلا قابل قیاس نیست. آیا کسی توانسته با دادن هزارها تن طلا برای خودش فقط چند روز اضافی بخرد و عمرش را طولانیتر کند؟! با این اوضاع و احوال این سوال پیش آمد که رویم به دیوار، گلاب به رویتان پس بعضی از کارهای وقتگیر آدمیزادها، خیلی به او ضرر میرساند و آدمهای موفق نباید این جوری وقتشان را تلف کنند! و در پاسخ به این سوال بود که این بحث پیش آمد که برای موفق بودن باید اول یک آدم بود، آن هم یک آدم معمولی و بعد موفق شد و... حالا ادامه بحث:
اگر خواهان رسیدن به قله های موفقیت و خواسته های واقعی تان هستید حتماً نکته هایی را که در زیر آمده جدی بگیرید:
۱) کنجکاوی را دنبال کن ید:من هیچ استعداد خاصی ندارم. فقط عاشق کنجکاوی هستم».چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید؟ من کنجکاو هستم، مثلا برای پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد. به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید؟پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت.
۲) پشتکار گرانبها است:من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلات زمان زیادی می گذارم».تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند. پس مانند تمبر پستی باشید و مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید. با پشتکار می توانید بهتر به مقصد برسید.
ادامه مطلب ...
مهمترین عامل ، در کسب هر موفقیتی ، تدوین و مشخص کردن دقیق اهداف می باشد. هدفگذاری مهمترین عامل حرکت و خلق آینده است ، هدفها هستند که مقصد و مسیر زندگی فردی و سازمانی را روشن می کنند.هدف گذاری به مثابه ترسیم جاده ای برای آینده است . تلاشی ارزشمند است که معطوف به هدف باشد، تلاش بی هدف پرتاب تیر در تاریکی است یکی از موانع بسیار مهم موفقیت و کامیابی ، ناتوانی افراد و سازمانها در تدوین اهداف می باشد . آنهایی که رویایی در ذهن و هدفی بر روی کاغذ نداشته باشند مقصدشان ناکجا آباد خواهد بود .
یکی از مهارتهایی که مدیران و کارکنان باید در خود تقویت نمایند ، مهارت هدف گذاری است.اهداف کلی ، کیفی و مبهم قابلیت اندازه گیری و اثر بخشی نخواهد داشت .
فرایند هدف گذاری |
اهداف از ماموریتها و چشم اندازها نشئت می گیرند و بستگی به جواب سه سئوال ذیل دارد :
در حال حاضر ،کجا هستیم ؟
به کجا می خواهیم برویم ؟
برای رسیدن به هدف چه باید بکنیم؟