نشخوار فکری مولفهای است که در اختلالات افسردگی و وسواس – جبری نقش بسزایی ایفا میکند و منجر به تداوم و تشدید علائم اختلال و زمینهساز بروز سایر اختلالات روانی میشود. بر این اساس، بررسی میزان نشخوار فکری در بیماران افسرده و وسواس – جبری در مقایسه با گروه گواه در این پژوهش مد نظر قرار گرفت. در این راستا، در قالب طرحی علی – مقایسهای، تعداد 30 نفر (15 مرد، و 15 زن) از بیماران افسرده، 30 نفر (15 مرد و 15 زن) بیمار وسواس – جبری از مراکز روانپزشکی و بیمارستانهای شهرهای سمنان و تهران انتخاب و با 60 نفر (30 مرد و 30 زن) از افراد فاقد اختلال که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک (BDI)، پرسشنامه وسواس فکری – عملی مادزلی (MOCI) و پرسشنامه نشخوار فکری (RQ) مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد تفاوت معناداری بین سه گروه در نمره کل نشخوار فکری و در خرده مقیاسهای «مرور احساسات ناشی از مشکل»، «انتقاد از خود» و «نگرانی در مورد عدم حل مشکل» وجود دارد. مقایسههای زوجی هم نشان داد نشخوار فکری در حیطههای گرایش به تبیینگری و مرتبط با انزوا در بیماران افسرده بطور معناداری بیش از افراد عادی است. همچنین، میزان نشخوار فکری مرتبط با مرور احساسات ناشی از مشکل، نگرانی در مورد عدم حل مشکل و انتقاد از خود در بیماران افسرده و وسواس – جبری بیش از افراد عادی بود. ضمن اینکه، دو گروه بیمار، نشخوار فکری بیشتری نسبت به افراد عادی داشتند. بر اساس این نتایج، شایسته است با در نظر گرفتن نقش نشخوارهای فکری در تداوم اختلالات افسردگی و وسواس، به درمان آن در قالب برنامههای رواندرمانی مبتنی بر اصلاح نگرشهای ناکارآمد و آموزش شیوههای صحیح کنترل فکر و شیوههای حل مسئله توجه ویژه مبذول داشت.