آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

شرایط مهیاستٰ،این تویی که غایبی؟!

موج در دریا چیز مهمی نیست. دریاها پر از موج‌های ریز و درشت‌اند. برای دریا موج چیز مهمی نیست، اما برای انسان کشتی خیلی مهم است. ما کشتی‌ها را می‌سازیم تا با آن دل امواج را بشکافیم و از دریاها عبور کنیم. برای پیش راندن کشتی‌ها در امواج خروشان دریا باید نیرویی به کار گرفته شود. نیرو همان عامل حرکت است و می‌تواند از طریق بازوان پاروزنان کشتی فراهم شود یا بادبان و موتور بخار یا موتور دیزل و حتی راکتورهای اتمی این نیروی محرک را ایجاد کند. به هر حال اگر نیرویی اعمال نشود حرکتی نخواهد بود. حرکت که نباشد ایستادن و بی‌حرکتی اتفاق می‌افتد. اگر کشتی بایستد و بی‌حرکت شود موج‌ها یعنی همان چیزهایی که در دریا مهم نیستند وارد گود می‌شوند و برای سرنوشت کشتی تصمیم می‌گیرند. خوب دقت کنید. برای کشتی‌هایی که بی‌حرکت می‌شوند و می‌ایستند این موج‌ها هستند که تصمیم می‌گیرند.

راه سوم این شماره را اختصاص داده‌ایم به همه نخبه‌ها و افراد باهوش و برجسته‌ای که به محض برخورد با اولین مخالفت، قهر می‌کنند و پویایی خود را از دست می‌دهند و بی‌حرکت می‌شوند. آنها بی‌فعالیت می‌شوند با این گمان که با عادی شدن و نخبه نبودن از کسانی که قدرشان را ندانسته و حرمتشان را رعایت نکرده‌اند انتقام بگیرند. غافل از این‌که نخبگی و هوشمندی در دل فعالیت و حرکت است که خود را نشان می‌دهد و باعث شناخته شدن و تمایز فرد باهوش از اشخاص عادی می‌گردد. وقتی حرکتی نباشد، زرنگی و هوشیاری فرد نخبه آشکار نمی‌شود و اتفاقا این درست همان لحظه‌ای است که افراد بی‌هنر و زرنگ‌نما میدان را برای یکه‌تازی و خودنمایی آماده می‌بینند و حتی گاهی آن‌قدر رو و قدرت پیدا می‌کنند که مانند آن امواج بی‌ارزش دریا برای سرنوشت کشتی‌های ایستاده نیز خط و نشان می‌کشند و تعیین تکلیف می‌کنند.
راه سوم این شماره می‌گوید اگر در مجموعه‌ای حضور دارید و شخص یا اشخاص کلیدی آن مجموعه قدر زحمات و دانش و تدبیر شما را نمی‌دانند و شما را با بقیه افراد عادی هم‌رده می‌پندارند و موقع سنجش و ارزیابی، بی‌اعتنا به تفاوت‌های برجسته و شاخصی که دارید شما را با همان محک افراد عادی می‌سنجند، در این مواقع یا از آن مجموعه به طور کل دور شوید و در جایی دیگر مشغول به کار گردید و یا این‌که اگر می‌خواهید در آن مجموعه باقی بمانید یک لحظه از تلاش و فعالیت خود دست برندارید. آگاه باشید که کشتی بی‌حرکت ایستاده بر آب با تکه چوبی معمولی هیچ تفاوتی ندارد.
شما اگر به دلایلی فعلا در جایی که قدر و ارزشتان را نمی‌دانند اصرار به ماندن دارید، پس تا آخرین نفس، چاره‌ای جز خوش درخشیدن و عالی ظاهر شدن ندارید. اگر هم شرایط به گونه‌ای بود که به هیچ‌وجه امکان ادامه حضور فراهم نبود، ضرورتی ندارد که با لجبازی زندگی خود را بی‌جهت در آن‌جا هدر دهید. بلافاصله باید به جایی بروید که بتوانید خوش درخشیدن و عالی ظاهر شدنتان را ادامه دهید.
متاسفانه در عمل چنین اتفاقی نمی‌افتد. در هر مجموعه‌ای کم نیستند کسانی که در زمینه‌ای خاص استعدادی منحصربه‌فرد و عالی دارند. این استعدادهای ویژه، به بستری خاص برای رشد و گسترش نیاز دارند. این محیط و بستر اگر توسط مدیران و بزرگان آن مجموعه فراهم نشود، آن استعداد امکان آشکار شدن پیدا نمی‌کند. در این موارد، افراد مستعد و برجسته دچار سرخوردگی و افسردگی شدید می‌شوند، چرا که این افراد بدون استعدادشان انسانی معمولی قلمداد می‌شوند و هم‌رده افراد معمولی به آنها توجه می‌شود. حال آن‌که لااقل خودشان خوب می‌دانند که معمولی نیستند و می‌توانند با توانمندی‌های انحصاری خویش تفاوتی عظیم را در مجموعه‌ای که حضور دارند ایجاد کنند.
این اشخاص دو راه بیشتر ندارند؛ یا به جایی بروند که قدرشان را بدانند یا در همان جایی که هستند معمولی شوند و برای مدتی که شاید سال‌ها طول بکشد به شخصی معمولی و بی‌استعداد تبدیل شوند. کشتی که ایستاد موج‌های بی‌مقدار برایش تعیین تکلیف می‌کنند و به جایش تصمیم می‌گیرند و شما بعد از مدتی مجموعه‌هایی از افراد بسیار نخبه و شایسته اما سرخورده و بی‌تفاوت می‌بینید که تحت اداره یک فرد بی‌کفایت و نالایق به سمت نابودی و ورشکستگی پیش می‌رود. بدیهی است که در این خودکشی دسته‌جمعی خود آن اشخاص نخبه و شاخص نیز قربانی می‌شوند. آنها قربانی ایستادن و بی‌حرکتی خود می‌شوند. چرا که اگر از تلاش بازنمی‌ایستادند و به درخشیدن خود در سخت‌ترین شرایط ادامه می‌دادند، افراد بی‌مقدار اساسا جرات بالا آمدن و در دست گرفتن کنترل آن مجموعه را پیدا نمی‌کردند.
راه سوم این شماره می‌گوید اگر آقا پسر یا دختر خانمی برای انتخاب لباس‌های خود پیش قدم نشود، افراد دیگر برای او لباس می‌خرند و طبیعی است که رنگ و مد لباسی که دیگران می‌خرند مطابق سلیقه دیگران است و این خیلی بد است که انسان لباسی به تن کند که خودش راضی نیست و دیگران برایش انتخاب کرده‌اند.
راه سوم این شماره می‌گوید اگر موقع رفتن به رستوران، از روی تواضع یا بی‌تفاوتی یا قهر و غرور، انتخاب غذا را به بقیه واگذار کنید، بسیار محتمل است که مجبور به خوردن غذایی شوید که اصلا خوشتان نمی‌آید. باید فعالانه در تمام صحنه‌های زندگی خود حضوری پویا و زنده داشته باشید. به محض بی‌تفاوت شدن در بعضی از جنبه‌های زندگی باید بدانید که به دیگرانی که هرگز مانند شما دنیا را نمی‌بینند و نمی‌فهمند اجازه داده‌اید تا برایتان تصمیم بگیرند و تعیین تکلیف کنند.
راه سوم این شماره به طور صریح و بی‌پرده می‌گوید حتی یک لحظه از درخشیدن و نشان دادن استعدادهای ذاتی و منحصربه‌فرد خود دست برندارید. خالق کاینات در وجود هر انسانی استعدادی خاص، به امانت گذاشته است. این استعداد و این توانایی خدادادی همان هدیه گرانبهایی است که خالق هستی به انسان می‌دهد تا با کمک آن هم به دیگران کمک کند و هم در جاده رشد و تعالی قدم بردارد. قهر کردن و دست از درخشیدن برداشتن، به هر بهانه‌ای که باشد، به معنای پشت کردن به این استعداد و نادیده گرفتن آن است.
اگر خوب به این نکته ظریف توجه کنید می‌بینید که وقتی انسان نتواند استعداد طلایی و ثروت‌آفرین خودش را بروز دهد، به طور طبیعی ضعیف می‌شود و دیگر نمی‌تواند در صحنه دنیا خود واقعی‌اش را آن‌چنان که هست، نشان دهد.
برای مثال انسانی را در نظر بگیرید که ذاتا مهندس آفریده شده است. او می‌تواند با ساخت وسایلی جدید دنیا را متحول سازد. اما او اگر از این استعداد خود به هر دلیلی استفاده نکند و مثلا به زور به شغل پزشکی روی آورد، بدیهی است که هرگز نمی‌تواند پزشک خوبی شود. او در بهترین حالت می‌تواند یک پزشک معمولی شود. تازه این بهترین حالت است. بسیاری اوقات این قبیل مهندس‌های ذاتا توانا، به محض این‌که متوجه می‌شوند در مسیر بروز استعدادهایشان مانعی ایجاد شده، کلا قهر می‌کنند و وضعیت بی‌فعالیتی به خود می‌گیرند. در این مواقع این افراد توانمند به قدری خوار می‌شوند که در مشاغل پست و بی‌ارزش مشغول به کار می‌گردند و دایم حسرت می‌خورند و به دنیایی دشنام می‌دهند که قدر آنها را نمی‌داند.
همه آنها که در رشته‌ای خاص استعداد دارند و به دلیل روبه‌رو شدن با موانعی این توانایی ذاتی را کنار می‌گذارند و به کار و حرفه‌ای متفاوت و معمولی روی می‌آورند، در واقع یک زندگی ناموفق و یک نارضایتی ابدی را برای خود رقم می‌زنند. برعکس کسانی که با سماجت و پشتکار روی شکوفایی استعدادهای خدادادی خود پافشاری می‌کنند و با وجود موانع و مزاحمت‌های رنگارنگ، حتی یک لحظه از پویایی و حرکت دایمی خود دست برنمی‌دارند، در حقیقت همان اشخاصی هستند که در جامعه به عنوان نخبگان موفق و برجسته از آنها یاد می‌شود.
البته این بدان معنا نیست که همه باید مهندس یا دکتر باشند تا بتوانند موفق شوند. این‌که زندگی موفق یک فرد چگونه است به خود او و میزان پایمردی و پشتکارش در ظهور و رشد و گسترش استعدادها و توانایی‌های فطری‌اش برمی‌گردد. علاقه و استعداد یک شخص می‌تواند در پرورش گیاهان و حیوانات باشد. مطمئنا اگر او در این حرفه وارد کار شود می‌تواند به شخصی کاملا موفق در حوزه کشاورزی و دامپروری تبدیل شود. علاقه و استعداد ذاتی فردی دیگر ممکن است در شاخه شیمی و ترکیب مواد مختلف با هم باشد. او می‌تواند به یک چهره موفق جامعه در صنعت داروسازی یا مواد آرایشی و بهداشتی تبدیل شود. شخصی دیگر از کودکی متوجه شده است که شیفته سخنرانی یا نویسندگی و ایجاد شوق و حرکت در دیگران است. طبیعی است که این فرد در شاخه روان‌شناسی و ایجاد انگیزش در دیگران می‌تواند غوغا به پا کند. به همین ترتیب مهم این است که فرد بتواند استعداد و اشتیاق درونی و ذاتی خود را پیدا کند و این شمع روشن درون وجودش را تا می‌تواند پرنورتر سازد و حتی یک لحظه هم اجازه ندهد که این شمع فروزان درخشندگی خود را از دست بدهد و کم‌فروغ شود. کشتی‌هایی که می‌ایستند در واقع به زبان بی‌زبانی می‌گویند که نیروی محرک و پیش‌ران خود را از دست داده‌اند. این خبر خوبی برای موج‌هاست، چون به این معناست که کشتی در مقابل ضربات آنها مقاومتی نمی‌کند و موج‌ها می‌توانند به مرور با ضربات مداوم خود کشتی را به هر جایی که می‌خواهند ببرند و به هر صخره‌ای که دوست دارند بکوبند.
راه سوم این شماره در پاسخ به همه آنهایی که معتقدند توانایی‌های برجسته‌ای دارند، ولی کسی قدر آنها را نمی‌داند، می‌گوید که مقصر اصلی خودشان هستند. آنها باید بدانند که اگر در تقویت و گسترش توانایی‌های خود پافشاری کنند، به دلیل منحصربه‌فرد بودن این استعداد می‌توانند با قدرت بدرخشند و امتیاز درخشش خود را دریافت کنند. بنابراین وقتی کسی از بد روزگار می‌نالد و خودش را قربانی می‌داند، در حقیقت دارد به زبان بی‌زبانی می‌گوید که موتور کشتی‌اش را خودش خاموش کرده و به اراده و تصمیم خود دست از فعالیت و پویایی برداشته است. در واقع او انتظار دارد بقیه او را به خاطر استعداد و توانایی‌های پنهانی که دارد، همین‌طوری بدون این‌که معلوم باشد،تحسین کنند و امتیاز بدهند و این عملا غیرممکن است. زیرا بلافاصله افراد بی‌هنر و بی‌استعداد هم سر و کله‌شان پیدا می‌شود و برای سهم‌خواهی اعلام می‌کنند که آنها هم توانایی‌های پنهانی دارند که فعلا آشکار نمی‌سازند و در نتیجه دیگر کسی قادر به تشخیص تفاوت بین فرد نخبه ساکت و فرد بی‌استعداد پرادعا نیست و در این آشفته‌بازار گاهی حتی فرد بی‌استعداد، نخبه‌تر و تواناتر هم شناخته می‌شود.
راه سوم این شماره می‌گوید هرگز از درخشیدن و پویایی دست برندار. به زبان ساده هر وقت قَدرَت را ندانستند قهر نکن، برعکس فعالیت و تلاش خود را بیشتر ساز و توانایی‌‌های خاص و انحصاری خود را بیشتر نمایان کن. توانایی‌های تو برگ برنده تو هستند. اگر در جایی که هستی به آنها امتیاز نمی‌دهند، نگران نباش. در همان شرایطی که هستی این توانایی‌ها را تقویت کن و گسترش بده و کاری کن که سرانجام همان مجموعه‌ای که تو را تحمل نمی‌کند با دست خودش تو را به سمت مجموعه‌ای قوی‌تر و سودمندتر هل دهد. این اتفاقی است که در درازمدت همه افراد موفق تجربه می‌کنند. آنها وارد هر مجموعه جدیدی که می‌شوند، عزت و احترام بیشتری کسب می‌کنند، چون تجربیات و توانمندی‌های آنها خاصیت انباشتگی دارد و به مرور از گذشته بیشتر می‌شود. مجموعه‌ها و گروه‌های جدید این توانمندی‌های انباشته را ارج می‌نهند و صاحبان آنها را عزت و احترام می‌گذارند و این چیزی است که هرگز با قهر کردن و بی‌تحرکی نصیب افراد نخبه و برجسته نمی‌شود. باید لحظه‌ای پویایی و تحرک و سرزندگی را رها نکرد. این همان پیام طلایی راه سوم این شماره است: "به محض این که بایستی باخته‌ای! لحظه‌ای از پویایی دست برندار و در تمام صحنه‌های زندگی‌ات حضوری دایمی و زنده داشته باش! این راز عقب‌نشینی امواج مزاحم است."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد