آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش
آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی |  تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

آموزش حرفه ای فروش و بازاریابی | تکنیک های فروش

عین انصاف خودت!

مرد بسیار ثروتمندی از ابتدای فصل کشت به همه کشاورزان دیار شیوانا گفت که محصول برنج و گندم آنها را با قیمت بالاتر پیش‌خرید می‌کند. کشاورزان به طمع پول بیشتر فورا محصولات خود را قبل از کاشت و برداشت به مرد ثروتمند فروختند. مردم عادی دهکده نزد شیوانا رفتند و از او صلاح و مشورت خواستند. شیوانا گفت: "هر کدام از شما در هر تکه زمینی که به دستشان می‌رسد سیب‌زمینی بکارند. و اگر می‌توانند از آبادی‌های دوردست هر مسافری با خودش کیسه‌ای گندم و برنج هم بیاورد." مردم دهکده نیز چنین کردند.
اول پاییز که شد، مرد ثروتمند تمام برنج‌ها و گندم‌های کشاورزان را به انبار خود منتقل کرد و چند هفته بعد که فصل سرما آمد اعلام کرد که فقط به قیمتی بسیار بالاتر حاضر است گندم و برنج به مردم بفروشد.
شیوانا به مرد ثروتمند پیغام داد: "نیاز غذایی اهالی دهکده با سیب‌زمینی‌های خودشان رفع می‌شود و مردم تصمیم دارند تا فصل زراعت آینده گندم و برنج نخورند. تو می‌توانی به هر قیمتی که دلت می‌خواهد گندم و برنج‌هایت را بفروشی! البته اگر خریداری پیدا کنی!"
مرد ثروتمند باتعجب متوجه شد که هیچ‌کس علاقه‌ای به خرید گندم و برنج او نشان نمی‌دهد. روزی مرد ثروتمند کسی را برای خرید کیسه‌ای سیب‌زمینی به بازار دهکده فرستاد. اما با کمال تعجب متوجه شد که مردم دهکده برای او قیمت هر کیسه سیب‌زمینی را برابر ده کیسه برنج و گندم حساب می‌کنند. با گله‌مندی نزد شیوانا آمد و گفت: "ببینید چه مردمان بی‌انصافی هستند. سیب‌زمینی را که در هر زمینی به راحتی به عمل می‌آید به چه قیمت گزافی به من می فروشند! آیا این انصاف است؟!"

شیوانا با لبخند گفت: "این عین انصاف خودت است. آنها با خودشان طور دیگری حساب می‌کنند. بنابراین نگران انصاف آنها نباش! به تو هم پیشنهاد می‌کنم هر جنس دیگری از اهالی خواستی از راه دور به قیمتی گران‌تر بخر، چون این مردمی که من می‌شناسم حتما جنس‌های مورد نیاز تو را با همان رسم قیمت‌گذاری خودت به تو می‌فروشند و می‌ترسم آخر سر چیزی در انبار گندم و برنج تو باقی نماند!"
مرد ثروتمند با اعتراض گفت: "اما این رسم بازار و کسب و کار درست نیست؟!"
شیوانا گفت: "این بازار قبل از این‌که تو وارد آن شوی رسم و قاعده درست خودش را داشت. تو این رسم را با حرص و طمع خودت به هم ریختی. چگونه انتظار داری این آشوب و به هم ریختگی دامن خودت را نگیرد. وقتی در میان بازی هستی و قاعده بازی را به هم می‌ریزی بدان که خودت هم اسیر این به هم ریختگی می‌شوی. بنابراین به جای گله‌مندی برخیز و آن‌چنان که درست می‌پنداری عمل کن!"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد