بنام پاک خدا
کودک آزاری و لزوم حمایت از کودکان
کـاش لـولـوی بــد فـقـط تـو قـصـه هـا بـود
گوش کردن یکی از مهمترین مهارتهایی است که با پرورش آن میتوانید کارآیی خود را در مدرسه افزایش دهید. این مهارت بعد از مهارت خواندن، یکی از مشکل ترین مهارتهاست. در این مقاله سعی داریم تا با راههای پرورش این مهارت آشنا شویم.
کلاس مکانی برای یادگیری و گوش کردن است. ویلیام آرمسترانگ
خوب گوش کردن در کلاس:
* در کلاس مطالب درسی را دنبال کنید و به رویا فرونروید. ( خیالبافی نکنید. )
* اگر حرف بزنید، مطمئنا نمی توانید گوش کنید.
* در هنگام گوش کردن قلم به دست باشید و نکات مهم را یادداشت کنید.
قبل از کلاس:
* راجع به مطالب درسی جدید فکر کنید.
* نکات مهم جلسه گذشته را به یاد آورید. ( دوره کنید. )
* تکالیف خود را انجام دهید.
در کلاس:
* آنچه را که قبلا یاد گرفته اید با مطالب جدید ارتباط دهید.
* آیا شما راجع به موضوع درس اطلاعات اضافی دارید؟
* در طی درس چه چیزی به ذهن شما میآید؟
* برروی موضوع درس تمرکز کنید.
* نکات مهم درس را یادداشت کنید.
* در صورت امکان روی نیمکتهای جلوی کلاس بنشینید. اگر جلوتر باشید بهتر میتوانید گوش کنید.
بعد از کلاس:
* مطالب درسی و یادداشتهایتان را دوره کنید.
* بعضیها دوست دارند که یادداشتهایشان را پاکنویس کنند، اما سعی کنید برای اینکار وقت زیادی اختصاص ندهید.
* هنگام دوره زیر نکات مهم خط بکشید.
دانستن قوانین
شناخت قانون هر چیزی شما را به آن علاقمند می کند. اگر خیلی ها از تماشای تنیس لذت نمی برند به خاطر آن است که از قانون شمارش امتیازها در آن آگاهی ندارند.
قانون ورزشها، قانون بازیها، قانون برقراری یک ارتباط مؤثر، مقررات اجتماعی و قانون کتاب را کشف کنید.
قبل از شروع مطالعه کشف کنید محوری که مطالب کتاب حول آن دور می زند چیست؟ این کتاب بر چه موضوعی تأکید می کند؟ چه سبک و ساختاری دارد؟ چگونه می خواهید به من یاد بدهید؟
یکی از موارد بسیار مهم که شما معمولاً نادیده می گیرید، قانون و روش مطالعه است. در خواندن هر کتاب و مطالعه نیز برای آن که تمرکز عالی پیدا کنید و روش و قانونی وجود دارد که آن را بعداً بررسی خواهیم کرد. اکنون فقط به این نکته توجه کنید که برای یک مطالعه متمرکز باید به روش صحیح مطالعه کرد. اگر شما ندانید قانون بازی والیبال چیست نمی توانید آن را بازی کنید. در مورد مطالعه هم همین طور است.
ادامه مطلب ...مهم ترین و حساس ترین وظیفه بانوان پرورش و تربیت فرزند است. در این باره پدر و مادر هر دو مسئولیت دارند لیکن ثقل این کار معمولاً بر دوش مادران میباشد.
زیرا آنها هستند که میتوانند مرتبا از کودکان خویش مراقبت وحفاظت نمایند. اگر مادران به وظیفه سنگین و مقدس مادرى آشنا باشند و با برنامه صحیح نونهالان اجتماع را پرورش دهند میتوانند اوضاع عمومى یک اجتماع بلکه جهان را به طور کلى دگرگون سازند. بنابراین ترقى وتنزل، پیشرفت و عقب ماندگى اجتماع در دست بانوان و به اختیار آنهاست.
بدین جهت پیغمبر اسلام (ص) فرمود:بهشت در زیر پاى مادران است. (1)
اطفالى که هم اکنون در محیط کوچک خانه پرورش مى یابند مردان و زنان آینده اجتماع خواهند بود. هر درسى را که در محیط خانه و در دامن پدر و مادر فرا گیرند در اجتماع فردا به مرحله عمل خواهند رسانید. اگرخانواده ها اصلاح گردند اجتماع نیز حتما اصلاح خواهد شد. چون اجتماع به غیر از همین خانواده ها چیزى نیست. اگر کودکان امروز، تندخو، ستیزه گر، متجاوز، چاپلوس، دروغگو، بد اخلاق، کوتاه فکر، بى اراده، تو سرى خور، زور شنو، ترسو، خجول، نادان، خودخواه، پول پرست، لاابالى پرورش یابند جامعه بزرگ فردا نیز به همین صفات واخلاق زشت گرفتار خواهد شد. اگر امروز تو سرى خور شما بودند فرداتو سرى خور ستمگران خواهند شد. اگر امروز با تملق و چاپلوسى از شماچیزى گرفتند فردا هم در مقابل زورگویان چاپلوسى خواهند کرد.
و بالعکس اگر کودکان امروز درستکار، شجاع، بلند همت، خوش اخلاق، خیرخواه، بردبار، دلدار، با ایمان، زور نشنو، غیر متجاوز، عدالتخواه، بزرگ نفس، حقگو، امانتدار، دانا، روشنفکر، راستگو، صریح اللهجه تربیت شوند فردا هم همین صفات عالى را به صورت کاملترى ظاهر خواهند ساخت.
دخترى که وارد خانه شوهر مى شود مسؤولیت اداره یک منزل بر عهده اش مى افتد.و براى اداره یک منزل اطلاعات مختلفى لازم است.
باید غذا پختن،لباس شستن،روفت و روب،اتو کردن،دوخت و دوز،مرتب کردن اثاث منزل، آداب مهماندارى،آداب معاشرت و رفت و آمد،شوهردارى،و بالاخره بچه دارى،و دهها مانند اینها را بداند.مرد از همسرتازه واردش انتظار دارد همه اینها را بداند و یک زن تربیت یافته کامل عیار باشد.لیکن متاسفانه این همه انتظار جامه عمل نمى پوشد و تازه عروس یا اصلا آداب زندگى را بلد نیست یا اگر چیزى بلد باشد خیلى محدود است.
زن و شوهر گر چه یک زندگى مشترک خانوادگى را تشکیل میدهند و باید در اداره امور منزل تشریک مساعى نمایند لیکن بهر حال دربعض موارد اختلاف سلیقه هم دارند.مرد میل دارد تمام امور خانواده مطابق خواست خودش انجام بگیرد و زن مطیع او باشد،بر عکس زن هم همین خواست و تمایل را دارد.در اینجاست که صدور اوامر و نواهى ازطرفین آغاز میشود و مخالفت ها و کشمکش ها شروع مى گردد.بهترین راه حل اینست که زن و شوهر دست از امر و نهى بردارند و در موارداختلاف با مشورت و تبادل نظر به تفاهم برسند،و اگر دست از زورگوئى ولجبازى بردارند غالبا به تفاهم مى رسند و مشکلى بوجود نخواهد آمد. لیکن هیچیک از آنها حق ندارد عقیده اش را بر دیگرى تحمیل کند و او رامجبور نماید که مطابق دستورش عمل کند،و در صورت تخلف حق نداردتوبیخ یا تنبیهش کند.لیکن بعض مردها به بهانه اینکه قیم و سرپرست خانواده هستند چنین حقى را براى خودشان قائل هستند.به خودشان حق میدهند که مطابق دلخواهشان امر و نهى کنند.و همسرانشان را موظف میدانند که مطیع دستوراتشان باشند و هرگز تخلف نکنند.و در صورت تخلف او را مورد عتاب و خطاب و توبیخ و تهدید قرار میدهند.و چنین رفتارى را حق خویش مى پندارند. حتى گاهى به ضرب و شتم و اذیت اقدام مینمایند.در صورتیکه مرد حق اذیت و آزار و کتک زدن به همسرش راندارد.مردان زمان جاهلیت که از عاطفه و انسانیت کم بهره بودند همسران خودشان را مورد اذیت و آزار و ضرب و شتم قرار میدادند و پیامبر اسلام براى جلوگیرى از این عمل زشت به پا خاست و فرمود:هر مردى که بصورت همسرش سیلى بزند. خدا بفرشته مامور دوزخ (مالک) دستورمیدهد که در دوزخ هفتاد سیلى بر صورتش بزند.و هر مردى که دستش رابر موهاى زن مسلمانى بگذارد (براى اذیت موى سرش را بگیرد) در دوزخ دستش با میخهاى آتشین کوبیده میشود (1) .
ادامه مطلب ...چکیده:
لجبازی در کودک، پدیده ای است که به واسطهی آن کودک از توجه به گفتار بزرگتر، خودداری کرده و به آنها توجه نمیکند.
گاهی اوقات عدم توجه به صحبتهای بزرگتر به معنای لجبازی نیست، لذا مخالفتهای جزئی یک روند رشد در کودک است، که نگرانی در قبال آن معنایی ندارد.
تحقیقات به عمل آمده سن لجبازی را از سن یک سالگی دانسته و نقطهی شدت آن را سن دوسالگی معرفی میکنند، که این روند ممکن است تا سنین مختلفی که در متن اشاره خواهد شد، ادامه داشته باشد.
ما باید با شناخت علتهای لجبازی، به مبارزهی آن برویم لذا علتهای لجبازی را در چند چیز خلاصه میکنیم:(بی توجهیهای والدین- محرومیتها و رفتارهای سختگیرانه والدین- نیازهای عاطفی- بد آموزی ها- آزمایش والدین - شکستهای پی در پی و ناراحتیهای عصبی و گاهی بیماریهای مداوم- خودداری والدین از درخواستهای منطقی والدین- نشان دادن مقاومت- ولادت خواهر یا برادر- زیادهروی در انتقاد و سرزنش و دستورات پی در پی و پشت سرهم- خشونت والدین و دعواهای خانوادگی- معاشرتهای ناروا- سکوت والدین)
سپس به چند نکته پیرامون چگونگی برخورد با یک کودک لجباز اشاره نموده ایم، که به صورت خلاصه عبارت است از:(برای دستورات، از لغات محدود استفاده کردن-به کار بردن قانون ثانیه –اخطار دادن –استفاده از روش تکرار دستور –استفاده از روش- روش گیر کردن سوزن گرامافون-مطرح کردن دستورات با چند پیشنهاد –استفاده از روشهای تربیتی مناسب –دقت کردن به صحبتهای کودک و وا داشتن وی به بحث و ارائهی دلیل منطقی –استفاده از روش 1-2-3- ودر آخر استفاده از تنبیه) غیر از تنبیهات جسمی، که توضیح کامل این مسائل در متن خواهد آمد.
روی یکی از صندلیهای پارک بنشینید و به محوطه بازی کودکان دقت کنید. بچهها را که در حال دویدن، پریدن یا بالارفتن از اسباببازیها هستند، نگاه کنید. پیداکردن بچههایی که با جسارت بیشتری از وسایل بازی استفاده میکنند، اصلا سخت نیست. انگار قدمهایشان را محکمتر برمیدارند و از اینکه هر کدام از وسایل بازی جدید را حتی برای اولینبار امتحان کنند، ترسی ندارند، اما بچههایی را هم میتوانید ببینید که برای قدم برداشتن حتی در سطح صاف از پدر و مادرشان کمک میخواهند. این تفاوت بارز رفتار به عقیده روانشناسان به دلیل خصوصیتی به نام «اعتمادبهنفس» است.
تمام والدین برای افزایش و تقویت اعتمادبهنفس فرزندشان تلاش میکنند. کودکی را تصور کنید که برای اولینبار تصمیم دارد از یک پارچ آب برای خودش آب بریزد. اولین واکنش پدر و مادرها معمولا این است: «عزیزم! حواست رو جمع کن آب رو نریزی.» اما به نظرتان این جمله چطور است؟ «باریکلا که خودت برای خودت آب میریزی، عزیزم!» در این مطلب روشهایی برای تقویت اعتمادبهنفس کودک پیشنهاد شده است.
بنام پاک خدا
کودک آزاری و لزوم حمایت از کودکان
کـاش لـولـوی بــد فـقـط تـو قـصـه هـا بـود
توجه به مراحل رشد، به ما می فهماند که میان کودک و انسان بالغ، تفاوتی بنیادی وجود دارد، تفاوتی که نمی توان آن را فقط براساس سال های تجربه توجیه کرد. او طی رشد دگرگون می شود، به گونه ای که نوع دگرگونی هر مرحله با مرحلهٔ قبل و مراحل بعد متفاوت است.
برخی از دانشمندان، مراحل رشد هنر را با مراحل رشد فکری یکسان شمرده اند. لون فلد متجاوز از بیست سال است که رشد هنر در کودکان را به چند مرحله تقسیم کرده است، این مراحل شامل:
1) مرحلهٔ بدنویسی (از دو تا چهارسالگی)
2) مرحلهٔ مقدماتی طراحی (از چهار تا هفت سالگی)
3) مرحله طراحی (از هفت تا نه سالگی) می باشد.
به طور معمول، کودک دو تا چهار ساله مرحله بدنویسی را با تمرین حرکتی و نقاشی تجربه می کند. از کشیدن خط طولی، به خطوط مدور می رسد تا به تدریج، این خطوط، هماهنگی بیشتری پیدا می کنند. هر چند نقاشی های او چیزی را نشان نمی دهند، اما او به طور معمول، آنها را نامگذاری می کند.
در مرحلهٔ مقدماتی طراحی، کودک ارتباط میان نقاشی، تفکر و واقعیت را درک می کند. نهادهایی که او در ناشی خود می آفریند، دایم در حال تغییر هستند. به کشیدن شکل هایی تصوری، برای همه چیز می پردازد که شاید با واقعیت منطبق نباشد. او در این مرحله به مفاهیم شکل می دهد.
ادامه مطلب ...حسد یک پاسخ بهنجار عاطفی است که در نتیجه از دست دادن دوستی کسی یا احتمال و یا تصور آن ظاهر می شود. حسد همیشه متوجه اشخاص است، در صورتی که هدف خشم شاید اشیا ، اشخاص و حتی خود شخص خشمگین باشد. پاسخ های ناشی از حسد گاهی با پاسخ های خشم شباهت زیاد دارند. گاهی نیز به علت حرکات ناشی از حسد نمی توان پی برد. حسد غالبا با ترس و خشم می آمیزد.
کسی که دچار حسد می شود، در روابط خود با شخص محبوب ، اطمینان خاطر را از کف می دهد و بیمناک است که مباد دوستش به او بی مهری کند. محرک های حسد و پاسخ های عاطفی ناشی از آن به ترتیب شخص حسود و طرز رفتار دیگران با او بستگی دارد. حسد به هر صورت که ظاهر شود، شخص را ناشاد می سازد و سازگاری او صدمات بزرگ و یا اندک وارد می کند. کسی که در کودکی گرفتار حسد باشد، هم در این دوره و شاید هم در تمام عمر به مردم و جهان با نظر حسد و بدبینی نگاه کند.
● محرک های حسد
منشا محرک های حسد را باید همیشه در روابط اجتماعی و مخصوصا در وجود اشخاص جستجو کرد. محرک حسادت اطفال ، پدر و مادر یا کسی است که از او مواظبت می کند. بچه به سبب نیاز بیشتری که به محبت و توجه اطرافیان دارد، با طفل دیگر در رقابت می افتد. از تحقیقاتی که درباره حسد اطفال در درمانگاه های روان شناسی صورت گرفته است، معلوم می شود که حسد یک عاطفه بسیار عمومی است که معمولا با تولد خواهر یا برادر در اطفال بین سنین 2 و 5 ایجاد می شود.
در این باره نخستین فرزند بیشتر صادق است. چه او مدت ها تمام محبت و مواظبت پدر و مادر را به خود اختصاص داده است و تولد بچه دوم این فرصت را از او می گیرد و این موجب تحریک حسادت او به بچه دوم می شود. از جمله اقداماتی که برای جلوگیری از حسد بچه معمول است، این است که می کوشند او را برای پذیرفتن نوزادی که در پی است آماده سازند. ولی از این کار نتیجه شایانی گرفته نشده است. زیرا طفل کوچک نمی تواند ماهیت چنین واقعه ای را خوب درک کند.
ادامه مطلب ...